ما را خواب نیست اگر خیالش نقش شیرینی نباشد. خوراک نیست اگر چاشنی اش از هند نباشد. نغمه ای نیست اگر به هزار ساز خوش ننواخته باشند. لحظه ای نیست اگر به هزار بهانه آن را جشن نگرفته باشند. برای ما هیچ چیز نیست مگر به غایت نیاراسته باشندش.

چشم به جهان گشود که می گویند اوست چرا که چون مسیر نفس کشیدن را پیدا می کرد تنها چشم بود و بعد چشمانش آنقدر رشد کرد که نهایتا از او جدا شد و مهردادِ چشم که به استدیو است در آمد خوش آمد. پیش از اینکه خودش را در چشم خلاصه کند به عالم طراحی در نمایشگاه شرکت می کرد و جوایزی می گرفت در همان سالهایی که در دانشگاه سوره درس طراحی گرافیک می خواند. و هنگامی که چشمان استدیو است شد آنقدر دید که استِ دیدن شد. مهرداد مه آبادی برای همه است دوستی قدیمی است.