ما را خواب نیست اگر خیالش نقش شیرینی نباشد. خوراک نیست اگر چاشنی اش از هند نباشد. نغمه ای نیست اگر به هزار ساز خوش ننواخته باشند. لحظه ای نیست اگر به هزار بهانه آن را جشن نگرفته باشند. برای ما هیچ چیز نیست مگر به غایت نیاراسته باشندش.

دهانی که به چهارده روایت می خواند اوست. از زبان گربه دهان می گشاید و از هر فکری هر لحظه چیزی می خواند و هر ترانه را هر دم چیزی می گوید. روایت که می کند دهان همه است و چون بشنوی اش زبان همه. این دهان که با پیکر است در گرفت، سخن گفتن آغاز شد و چون هر چیزی بیان می شود لهجه ای بدان می دهد. این همه حرف از بیان را عاجز نمی شود و تا نفسی هست حرف هایش ادامه دارد. این دهان در است که نبود برای انیمیشن هایش فریم ها را یکی یکی می رقم میزد و در دانشگاه علمی کاربردی درس انیمیشن می خواند.